مرغ سحر

علمی سیاسی اجتماعی فرهنگی ورزشی

مرغ سحر

علمی سیاسی اجتماعی فرهنگی ورزشی

فرزاد

بنام خدا

پرده اول

عجب قد و قواره ای داشت چقدر خوشگل بود محجوب و خوشرو با این که هفده سال بیشتر نداشت اما رفتار و کردارش مثل آدمهای چهل سال به بالا بود ،فرزاد رو می گم فکر کنم قدش یک و نود بود همه تو محل بهش احترام می ذاشتن و پدر و مادرا ، دوست داشتن بچه هاشون با فرزاد بپرن و قاطی بشن درسشم خیلی خوب بود معدلش سال سوم دبیرستان نوزده بود همه می گفتن که اعجوبه ای میشه واسه خودش . اون و مامان و باباش چند سالی بود که تو خونه دایی فرزاد تو کوچه حموم زندگی می کردن وضعشون اصلا خوب نبود همین یه دونه بچه رو داشتن باباش حبیب آقا تو بازار بار کش بود و مادرش بتول خانم زن خیلی مهربونی بود همه محل خاله صداش می کردن کلا زن و شوهر، با این که مال و منالی تو بساطشون نبود اما دل خیلی بزرگی داشتن و همیشه به همه کمک می کردن واقعا با این وضعیتی که داشتن همه ما مونده بودیم چرا فرزاد اینطوری بار اومده خیلی چشم و دل سیر بود هیچوقت ندیدیم لباس نو بپوشه، دو دست لباس بیشتر نداشت، واسش کوچیک شده بود اما همیشه مرتب و تمیز بودن و یه روز در میون عوضشون می کرد ، کفشاش از بغل در رفته بود ، وقتی می پوشیدشون معلوم بود براش خیلی تنگه ولی مرتب به همون کفشای پاره پوره واکس می زد. آقا حبیب و بتول خانوم خیلی به فرزاد افتخار می کردن و همیشه بخاطر داشتن چنین بچه ای خدا رو شکر می گفتن آقا حبیب می گفت درسته که خدا پولی به ما نداده اما این بچه رو به ما داده که جبران کنه فرزاد بچه با خدایی بود ، توی اون گرمای چهل و چند درجه مرداد روزه هاش رو کامل  می گرفت ، نمازش هیچوقت ترک نمی شد . تو دوره ای که ما مثل ریگ بیابون دروغ می گفتیم هیچوقت ندیدم دروغ بگه ،خیلی با معرفت بود و بچه محلی حالیش می شد.

پرده دوم

یه چند روزی بود که از فرزاد خبری نبود از خاله بتول سراغشو گرفتم گفت رفته جبهه خیلی نگران بود بهش گفتم چه بی سر و صدا ،گفت نمی دونم علی جون آقا حبیب داره سکته می کنه منم که روز و شبم یکی شده نمی دونم چیکار کنم .یه کم بهش دلداری دادم و گفتم اینارو که نمی برن جنگ ،هنوز سنشون خیلی کمه ،خاله بتول گفت می دونم اما چیکار کنم نگرانم .

پرده سوم

درست یک ماهی میشد که فرزاد رفته بود یه روز ظهر تو خونه خوابیده بودم  که از تو کوچه صدای خاله بتول رو شنیدم خواب و بیدار بودم اما انگار داشت گریه می کرد بلند شدم رفتم لب پنجره ، همه دور بتول خانوم جمع شده بودن و اون داشت خودش رو می زد ، شنیدم یه نفر می گفت بنده خدا پسرشون شهید شده ،اصلا نفهمیدم چی شد فقط رفتم بیرون گریه امانم نمی داد یادش که می افتادم جیگرم می سوخت ، بیچاره حبیب آقا و بتول خانوم.

پرده چهارم

جنازه فرزاد دو هفته بین نیروهای ایرانی و عراقی توی  آب افتاده بود و امکانش نبود بیارنش عقب ، محلمون عذادار شده بود و هر روز منتظر این بودیم که خبر آوردن جنازه فرزاد رو بدن .همه سیاه تنشون بود در خونه حبیب آقا اینا صبح تا شب ، باز بود همه محل تو خونه اونا بودن،انگار که بچه خودشون باشه.

پرده آخر

درست شب تاسوعا بود که جنازه فرزاد رو آوردن ، تو بهشت زهرا که داشتن دفنش می کردن یه لحظه که جنازه رو دیدم شوکه شدم جنازه سر نداشت ، می گفتن کوموله ها سرش رو بریدن ،دو تا پاهای جنازه هم از زانو به پایین نبود اینقدر تو اون دو هفته ای که تو آب مونده بود توپ و خمپاره به جنازش خورده بود که هیچ نشونی از فرزاد نداشت فقط یه نیم تنه متلاشی شده ، دستاشم اینقد تو آب مونده بود که باد کرده بود ، اون قد بلند و هیکل رعنا شده بود یه نیم تنه شصت هفتاد سانتیمتری ، تو اون گیر و دار آقا حبیب رو دیدم  همینطور که اشک می ریخت میشنیدم که می گفت بابایی ، فرزاد جان ، قربونت بشم ، می خواستی بری ، می خواستی تنهامون بذاری ، مگه نمی گفتی تا آخر عمر پیشتون می مونم ، تو هیچوقت دروغ نمی گفتی ، چی شد که ایندفعه دروغ گفتی ، چی شد که تنهامون گذاشتی ، مامان بتولت لباسات رو شسته ، برات عدسی درست کرده که خیلی دوست داری . اشک امانم نمی داد همینطور که به داخل قبر نگاه  می کردم از خدا خواستم که فرزاد ما رو هم پیش خودش حفظ کنه

معرفی چهل و چهارمین رییس جمهور ایالات متحده آمریکا

باراک اوباما

باراک اوباما

شناسنامه

نام کامل

باراک حسین اوباما دوم

زادروز

۴ اوت ۱۹۶۱

زادگاه

ایالت هاوایی، آمریکا

تاریخ مرگ

-

محل مرگ

-، -

همسر

میشل اوباما

دین

پروتستان، مسیحیت

اطلاعات سیاسی

تاریخ ریاست

۲۰۰۸ تا کنون

ترتیب

چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا

بعد از

جورج دبلیو بوش

جناح سیاسی

حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا

پست‌های دیگر

سناتور ایالات متحدهٔ آمریکا از ایالت ایلینوی

باراک حسین اوباما دوم (به انگلیسی: Barack Hussein Obama II) (متولد ۴ اوت ۱۹۶۱ ایالت هاوایی)، عضو حزب دمکرات ایالات متحده آمریکا‌، سناتور جوان ایالت ایلینوی، و چهل و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا‌ است. او از سال ۲۰۰۷ با برپایی کمپین انتخاباتی برای ریاست جمهوری، خود را به عنوان کاندیدای حزب دمکرات و به عنوان یک چهره سیاسی ملی در آمریکا شناساند. او از زمان کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ آمریکا، پایان دادن به جنگ عراق را مطرح کرد. او در سوم ژوئن سال ۲۰۰۸ به عنوان نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری انتخاب شد.

وی چهار سال از دوران نوجوانی خود را در جاکارتا گذرانید، و زاده پدری کنیایی است. او یک مسیحی فرقه پروتستان و از شاخه کلیسای متحد مسیح (United Church of Christ) است.

باراک اوباما فرزند یک کنیایی سیاه‌پوست و یک زن سفیدپوست از اهالی ویچیتا ایالت کانزاس است.

پیش زمینه مذهبی

اگرچه پدر و پدرخوانده او هردو مسلمان بودند اما او یک مسیحی بار آمده و در ۴ سالگی که در اندونزی زندگی می‌کرد، به جای شرکت در مدرسه «مکتب مذهبی مسلمانان» به مدارس کاتولیک و یا سکولار رفته‌است.

 تحصیلات

پدر و مادر اوباما در دانشگاه هاوایی در مانوا با یکدیگر آشنا شده بودند. مادر اوباما با وجود مشکلات عدیده موفق شده بود در رشته مردم‌شناسی در همان دانشگاه مدرک دکترا دریافت کند.

اوباما نخست در ۱۹۸۳ لیسانس علوم سیاسی با گرایش روابط بین الملل از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد.

در سال ۱۹۸۸ پس از چند سال کار در شیکاگو با گرفتن وام تحصیلی وارد دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد شد. در هاروارد سرعت پیشرفت اوباما چنان شتاب پیدا کرد که در سال دوم تحصیل خود در هاروارد به ریاست ژورنال مشهور نشریه قانون هاروارد انتخاب گردید. وی در دوران ریاست خود به این سازمان که توسط نیروهای متخاصم دانشجویی اصولگرا و لیبرال منفصل گشته بود، تعادل بخشید.

اوباما بزودی دکترای حقوق خود را از دانشگاه هاروارد با کسب درجه «افتخار» (به لاتین: magna cum laude) دریافت نمود. دانشکده حقوق دانشگاه شیکاگو بلافاصله از او سریعا بعنوان یک هیئت علمی جدید استخدام بعمل آورد.

زندگی سیاسی

اوباما در ۴ ژانویه ۲۰۰۵ وارد سنا شد.با وجود تازه وارد بودن در واشنگتن او گروهی از مشاوران خبره را که معمولا سناتورهای تازه کار به آن توجهی نمی‌کنند به کار گرفت. او«پیت روز» ، کهنه سرباز قدیمی در امور سیاست ملی را به عنوان رییس ستاد خود انتخاب کرد. او همچنین «کارن کورن بلو» اقتصاددان را به عنوان معاون سیاسی خود منصوب کرد. وی همچنین مسئولان اجرایی پیشین کلینتون، «آنتون لیک» و «سوزان رایس» را به عنوان مشاوران سیاست خارجی خودش برگزید.

اوباما پنجمین آفریقایی آمریکایی است که به سنا راه پیدا کرده و همچنین سومین آفریقایی آمریکایی است که با رأی بالا به عنوان سناتور برگزیده شده‌است. وی تنها سناتوری است که عضو کمیتهٔ حزبی سیاهان کنگره‌است.«سی کیو» که هفته نامه‌ای فرا حزبی است، او را براساس تمام آرا و مصوبات سنا بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ وفادار ترین دموکرات معرفی کرده‌است . وی همچنین براساس نظرسنجی انجام گرفته از سوی مجلهٔ نشنال ژورنال به عنوان لیبرال ترین سناتور در سال ۲۰۰۷ انتخاب شده‌است.

 ستاد انتخابات ریاست جمهوری

اوباما به همراه طرفدارانش در مبارزات انتخاباتی

باراک اوباما در فوریه سال ۲۰۰۷ در ایالات ایلینوی در یک سخنرانی اعلام کرد نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ خواهد بود. ستاد انتخاباتی وی موفق به جلب ۵۴ میلیون دلار از حامیان در نیمه نخست سال ۲۰۰۷ شد که رکوردی در جلب سرمایه نسبت به انتخابات سالهای پیش از آن بود. نظر سنجی‌ها نشان داد که او با سناتور هیلاری کلینتون دیگر نامزد انتخابات ریاست جمهوری حزب دمکرات رقابتی تنگاتنگ دارد همچنین او در انتخابات مقدماتی مجمع حزب دموکرات در ایالت آیووا نفر اول شد و در ایالت نیوهمشایر با اختلاف ۳ درصد بعد از سناتور کلینتون در جایگاه دوم قرار گرفت.

 هزینه انتخاباتی

در سپتامبر ۲۰۰۷، اوباما در پرسشنامه‌ای در برابر سؤال آیا مایل هستید در سیستم تأمین مالی دولتی شرکت کنید، جواب «آری» داد. او اضافه کرد که فعالانه در جهت کسب توافق برای استفاده از بودجه دولتی در انتخابات عمومی، کوشش خواهد کرد.با این حال اوباما تا ابتدای سال۲۰۰۸ موفق به جمع آوری مبلغی رکورد شکن معادل ۲۳۴ میلیون دلار از طریق کمک‌های اهدایی خصوصی گردیده‌است.

در ژانویه ۲۰۰۸، اوباما موفق شد ۳۲ میلیون دلار کمک دریافت کند، در حالی که هیلاری کلینتون مجبور شد برای مبارزات انتخاباتی از حساب شخصی خود پنج میلیون دلار برداشت کند.

در آوریل ۲۰۰۸ سناتور اوباما ۴۲ میلیون دلار خرج فعالیت‌های انتخاباتی خود کرد که فاصله زیادی با ۹ میلیون دلار مخارج سناتور هیلاری کلینتون دارد.

 باراک اوباما در رسانه‌ها

  • هفته‌نامه تایم در شماره ۲ مه ۲۰۰۸، پنجمین فهرست سالانه «بانفوذترین زنان و مردان جهان» را منتشر کرد. در این رده‌بندی، اوباما در مقام سوم در ردهٔ «بانفوذ ترین رهبران کشورها و انقلابیون» جای داشت.

 جنجال کشیش جرمایا رایت

در آوریل ۲۰۰۸ باراک اوباما، در واکنش به سخنان جرمایا رایت کشیش سابق خود گفت: از نظراتی که از جانب آقای رایت بیان میشود عصبانی ام و دلتنگ شده‌ام. او همچنین سخنان جرمایا رایت را تفرقه انگیز و مخرب و در جهت منافع افرادی دانست که برای افزایش تنفر نژادی تلاش می‌کنند. جرمایا رایت دولت آمریکا را به بدرفتاری با سیاهان و انتشار عمدی ویروس عامل بیماری ایدز بین آنها متهم کرده‌است. به گفته جرمایا رایت، سیاهان آمریکا باید به خاطر ادامه بدرفتاری دولت با خود بگویند: خداوند آمریکا را به خاطر برخورد غیرانسانی با شهروندانش لعنت کند.

اوباما در واکنش به سخنان جنجالی جرمایا رایت درباره دولت آمریکا گفت: بر این باورم این سخنان تصویر درستی از دیدگاه کلیسای سیاهپوستان آمریکا ارائه نکرده‌است، این سخنان ارزش‌ها و باورهای من را به تصویر نمی‌کشد.

باراک اوباما همچنین سعی کرد از آقای رایت فاصله بگیرد. او گفت: جرمایا رایت دیگر آن فردی نیست که بیست سال پیش دیده بودم. هر رابطه‌ای که با او داشتم در نتیجه سخنان او تغییر کرده‌است.

 موضع گیری‌های سیاسی

اوباما از اولین مخالفان سیاست‌های دولت بوش در عراق بوده‌است. در دوم اکتبر ۲۰۰۲ روزی که کنگره مصوبهٔ جنگ عراق را تصویب کرد و به دولت بوش مجوز جنگ را داد، اوباما در اجتماع بزرگی از مخالفان جنگ عراق در شیکاگو سخنرانی کرد.

در ۱۶ مارس ۲۰۰۳ ، هنگامی که جورج بوش اولتیماتوم چهل و هشت ساعته‌ای به صدام حسین برای خروج از عراق یا مواجهه با جنگ داده بود ، اوباما در بزرگترین اجتماع ضد جنگ در شیکاگو سخنرانی کرد و اظهار داشت که هنوز برای جلوگیری از وقوع جنگ «دیر نشده است». این مساله او را از سایر رقبایش در انتخابات سنا در سال ۲۰۰۴ که به جنگ رای مثبت داده بودند متمایز کرد.

اوباما به عنوان یک سناتور با مواضع لیبرال جایگاه خود را مشخص کرده با این حال در برخی موضوع‌ها چون آموزش و جلوگیری از بیماری ایدز نیز با همکاران جمهوریخواه خود همکاری کرده‌است.

 تحریم ایران

باراک اوباما در ژوئن ۲۰۰۷ طرحی را به مجلس آمریکا ارائه کرد که سرمایه گذاران خارجی را به خروج سرمایه‌های خود از ایران تشویق می‌کند. به گفته سناتور اوباما دولت ایران از درآمدهای نفتی برای توسعه برنامه هسته‌ای خود و حمایت از گروه‌های تروریستی در خاورمیانه استفاده می‌کند و اعمال فشار بر شرکت‌ها برای قطع روابط مالی با جمهوری اسلامی اثر تحریم‌ها را افزایش می‌دهد.

 اسرائیل

درآوریل ۲۰۰۸، در مناظره نود دقیقه‌ای بین هیلاری کلینتون وباراک اوباما که از شبکه تلویزیونی ای‌بی‌سی آمریکا پخش شد. اوباما در پاسخ به واکنش او به حمله ایران به اسرائیل گفت: آمریکا اقدام مناسب را انجام خواهد داد.

وی در سخنرانی‌ای در تاریخ ۴ ژوئن ۲۰۰۸ میلادی که در کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیلی (AIPAC) انجام گرفت، گفت که اگر به ریاست جمهوری برگزیده شود؛ «هرکاری را که از دستش برآید خواهد کرد تا ایران به سلاح اتمی دست نیابد». وی همچنین ایران را «بزرگترین خطر برای اسرائیل و همچنین آرامش و ثبات در منطقه خاورمیانه خواند و گفت: «خطر ایران، شدید و واقعی است و هدف من این خواهد بود که این خطر را از پیش پا بردارم».

وی همچنین «اورشلیم» را پایتخت تقسیم‌ناشدنی اسرائیل خواند.

محبوبیت

باراک اوباما اولین بار با ایراد سخنرانی اصلی در گردهمایی حزب دموکرات آمریکا درسال ۲۰۰۴ توجه بسیاری را در عرصه ملی و بین المللی جلب کرد. اوباما در این سخنرانی، که «جسارت امید» نام داشت، با تکیه بر زندگی و تاریخچه شخصی خودش به صحبت درباره آرمان‌های آمریکا پرداخت:

   

پدر من با کار زیاد و پشتکار توانست فرصت درس خواندن در مکانی جادویی «آمریکا» را بیابد. کشوری که مهد آزادی و فرصت برای بسیاری از آنهایی بود که پیشتر به این کشور آمده بودند

   

باراک اوباما بعد از پیروزی چشمگیر خود در سال ۲۰۰۴ که چند ماه پس از این سخنرانی بو دبه چهره محبوب رسانه هاو شخصیتی قابل توجه در واشنگتن تبدیل شد که دو کتاب پرفروش نیز به نام خود منتشر کرده‌است، اولی «رویاهایی از پدرم» که نه سال پیش از وارد شدن به مجلس سنا نوشته شده و متشکل از خاطرات اوست. دومی «جسارت امید: اندیشه‌هایی در بازپس‌گیری رویای آمریکایی» که بیانگر افکارش راجع به تاریخ و وضعیت کنونی ایالات متحده‌است. اوباما از حمایت اپرا وینفری، یکی از ستارگان محبوب تلویزیون آمریکا برخوردار است. این ستاره نه تنها از او خواست که نامزد انتخابات شود بلکه در تبلیغات انتخاباتی او نیز تلاش فعال دارد.

 انتخاب به عنوان نماینده حزب دموکرات

باراک اوباما به احتمال زیاد به عنوان اولین سیاه‌پوست در تاریخ کشور آمریکا که در پی یک مبارزه انتخاباتی طولانی بر رقیبش هیلاری کلینتون پیروز شده‌است نماینده حزب دموکرات در انتخابات سال ۲۰۰۹ خواهد بود. سرانجام در تاریخ ۷ ژوئن سال ۲۰۰۸ تنها رقیبش هیلاری کلینتون از رقابت دست کشید و گفت بطور کامل از آقای اوباما حمایت می‌کنم.

 رقابت با مک کین

پس از پایان انتخابات اولیه در حزب دمکرات و پیروزی اوباما،رقابت او با مک کین برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری آغاز شد.جان مک کین اوباما را به بی تجربگی در سیاست خارجی متهم می‌کند. در نقطه مقابل اوباما در اظهار نظری مک کین را جیره خوار شرکت‌های نفتی دانست ولی توکر بوندز سخنگوی مک‌ کین با رد این اظهارات اعلام کرد که این سناتور اوباما بود که به لایحه‌ انرژی بوش - چنی که معاهده‌ای پرسود برای کمپانی‌های نفتی بود رای مثبت داد و نه جان مک کین. در اوت ۲۰۰۸ باراک اوباما جوزف بایدن را به معاونت خود در این رقابت انتخاباتی برگزید

 پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری

بارک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که در ۴ نوامبر ۲۰۰۸ برگزار شد به پیروزی رسید.در اولین نتایج انتخاباتی اعلام شده او بیش از ۲۷۰ رای کالج الکترال که حدنصاب مورد نیاز ریاست جمهوری است را به دست آورد.جان مک کین نیز پیروزی اوباما را تبریک گفت. اوباما پس از پیروزی در این انتخابات در بین هزاران هوادار خود در گراند پارک شیکاگو حاضر شد و به ایراد سخنرانی پرداخت. 

برگرفته از ویکپدیا-باراک اوباما

دل مرده

بنام خدا 

هر موقع از جلوم رد می شد بدجور دست و پاو رو گم می کردم با اینکه هوا سرد بود احساس می کردم عرق کردم اولین بار که دیدمش درست اولین روزی بود که سر کوچشون بساطم رو پهن کرده بودم درست دو تا کوچه پایین تر از پارک وی روبروی سوپر استار رو پاتوق کرده بودم و با چند تا قوطی واکس و دو تا فرچه و مد پاکن چشام دو دو می زد که از آدمایی که کفشاشون کثیف بود بخوام که اونارو واکس بزنم و برق بندازم چون بالاخره اونجایی ها پولدار بودن شهرداری هم کمتر گیر میداد تازه نیم ساعت هم نشده بود که زیر بالکن یه خونه مشرف به خیابون ولیعصر رو پیدا کرده بودم و نشسته بودم داشتم وسیله هامو از تو کیسه در می آوردم سرم پایین بود که یه دفعه یکی گفت آقا واکسم می زنید همینطور که با وسیله هام ور میرفتم گفتم آره بدون اینکه چیزی بگم کفشاشو درآورد و دمپایی های کنار دست من رو پوشید نگاش کردم دلم هری ریخت عجب صورت خوشگلی داشت چه لباسهای قشنگی تنش بود از اون روز به بعد هر روز منتظر بودم ساعت نه بشه بیاد از اونجا رد شه ببینمش فکر کنم دانشگاه می رفت بجز پنج شنبه ها هر روز میومد خیلی ازش خوشم اومده بود یه روز اومد جلو دوباره خواست که کفشاش رو برق بندازم چند تا پیرهن برام آورده بود روم نشد بگم نه گرفتم و تشکر کردم یه خانمی از پشت سر صداش کرد بهش گفت نازنین وای چه اسم قشنگی قد بلند چشم ابروی مشکی صورت گرد و لپهایی که وقتی می خندید تو می رفت سه ماه گذشت با اینکه سرد بود اما خاطر دیدن نازنین گرمش می کرد نمی دونم بیستم یا بیست و یکم بهمن بود که داشتم صبحونه می خوردم یه ماشین کلانتری وایساد اومدم به خودم بجنبم مامور بالا سرم بود و گفت بی سر و پا چرا اینجا نشستی بی پدر و مادر فکر کردی اینجا هم خونه ننت خودت رو پهن کردی رو زمین گفتم آقا به خونوادم چیکار داری اونا مردن دستشون از دنیا کوتاست فحششون ندید که دو تایی با مشت و لکد افتادن به جونم یکی از مامورا دستبندش رو در آورد و زد به دستم و کشید. لای جمیعت نازنین رو دیدم دستش تو دست یه پسر بود و داشت منو نگاه میکرد بغضم ترکید اشک از گوشه چشام سرازیر شد همینطور که به طرف ماشین کلانتری می رفتم صدای  پسره اومد که به نازنین می گفت چقد دوستم داری نازنین گفت به اندازه یه دنیا .